نویسنده: میشل كندی
برگردان:زهرا جعفری

 


آه... خواهر و برادرهای پشت سر هم. دو فرزند اول من به فاصله چهارده ماه از یكدیگر به دنیا آمدند و اغلب از من پرسیده می‌شد: «دو قلو هستید؟» (كه در نتیجه از شدت عصبانیت میل داشتم جواب دهم. «بله، و فقط به یكی‌شان غذا نمی‌دهیم...» من در مورد رقابت خواهر و برادرهای پشت سر هم، در تمام موارد به جز آموختن استفاده از لگن راحتی! داستانهای وحشتناكی شنیده بودم. در این مورد، دو گروه دارای مشكل هستند: والدین دارای فرزندان اختلاف سنی كم و والدین دارای كودكان با اختلاف سنی زیاد، خوب، اجازه دهید بگویم سه گروه، گروه سوم پدر و مادرانی هستند كه مشكل را با داشتن تنها یك فرزند حل كرده‌اند! ولی اگر شما هم مثل من فكر می‌كنید، زندگی‌تان بدون افزوده شدن فرزندان بیشتر تكمیل نمی‌شود، باید با نزاعها و دعواهای خواهر و برادرها رو به رو شوید. اگر شما در گروه اول والدین هستید و فرزندانی با اختلاف سنی كم دارید، توصیه‌های مفیدی برایتان آورده شده است.

رفتارهای متفاوت

كودكان یكسان آفریده نشده‌اند و نباید با آنها یكسان رفتار كرد البته بسیار سخت است، چون خرید دو عدد از هر چیز بسیار ساده‌تر و وسوسه كننده‌تر است، هر چند در درازمدت چندان عملی به نظر نمی‌رسد. «چرا لیدیا كفش نو داشته باشد ولی من نداشته باشم؟»
در این گونه موارد، باید این قضیه را روشن كنید: الف) كفشهای كودك خشمگین یك ماه پیش نو بوده‌اند.
ب) اگر برای یكی از كودكان چیزی خریده می‌شود، بدین معنا نیست كه برای كودك دیگر نیز باید چیزی خرید.

كدام یك سوگلی است؟

وقتی من تنها دو فرزند و از جنس مخالف داشتم، پاسخ دادن به این پرسش دشوار نبود، چون می‌توانستم بگویم: «لیدیا دختر سوگلی من در تمام دنیا و متیو پسر كوچولوی سوگلی من است. «با اضافه شدن پسرهای دیگری به خانواده، مجبور شدم سوگلی‌ها را با سنشان تعریف كنم: «تو پسر كوچولوی چهار ساله سوگلی من در تمام دنیا هستی.» این گفته باعث می شود هر كودك احساس منحصر به فرد بودن بنماید، بدون اینكه حقیقتاً سوگلی باشد. همچنین، می‌توانید خصلتهای ویژه‌ای را كه در هر كودك می‌پسندید، شرح دهید... بدون اینكه كودك دیگر را تحقیر كنید. كودكان در اغلب موارد به سوگلی بودن اهمیت نمی‌دهند. من انتظار دارم حالا كه والدین تمام فرزندانشان را به یك اندازه دوست دارند، این احساس را در آنها ایجاد كنند كه هر یك دارای خصلتهای ویژه و برجسته خاص خود هستند و پدر و مادر نیز این را تشخیص می‌دهند.

مقایسه‌ها را به حداقل برسانید

این امر به ویژه با بزرگتر شدن كودكان، اهمیت فراوانی می‌یابد. دو فرزند اول من، كه حالا مدرسه می‌روند، نمره‌هایشان را دائم با هم مقایسه می‌كنند. این امر مرا عصبی می كند، زیرا كودك بزرگتر می‌گوید «من همه نمره‌های ریاضی‌ام را 20 گرفته‌ام» و باید مدام یادآوری كنم كه فرزند كوچكتر در كلاس متفاوتی است و آموزگار دیگری دارد. به یاد داشتن اینكه هر كودك دارای مهارتها و استعدادهای ویژه خود است، اهمیت زیادی دارد. شما نباید آنها را با یكدیگر مقایسه كنید - حتی خود ایشان نیز نباید این مقایسه را انجام دهند. گفتن جمله‌هایی نظیر «چرا نمی‌توانی مثل برادرت نمره‌های بهتری بگیری، تنها موجب احساس حقارت نسبت به دستاوردهای خود در كودك می‌شود و فقط به این كار تشویق می‌كند كه در صورت نظارت نداشتن شما بر آنها، به برادر بزرگترش پشت پا بزند و او را به زمین بیندازد.

یك طرفه به قاضی نرود

تنها صدایی كه من بیش از صدای گریه كودك غمگین از آن متنفرم، صدای دو جفت پای پر سر و صداست كه به سرعت از پله‌ها پایین می‌آیند تا هر كدام زودتر برای من تعریف كنند از آن دیگری چه خطایی سرزده است. در چنین شرایطی، نفس عمیقی می‌كشم و از آنها می‌خواهم هر یك به تنهایی تعریف كنند چه اتفاقی افتاده است. گاهی هم اصلا خود را در قضیه درگیر نمی‌كنم؛ بخصوص اگر به خاطر مسأله بی‌اهمیت و مسخره‌ای مانند برنامه تلویزیون باشد. داستان به آسانی با گفتن اینكه «تلویزیون را خاموش و بروید اتاقتان را تمیز كنید.» خاتمه خواهد یافت و معمولا دیگر در این باره چیزی نمی‌شنوم. گاهی نیز كه كودكان یكدیگر را اذیت می‌كند و مثلاً كلمه‌های ناخوشایندی خطاب به یكدیگر به كار می‌برند، شما باید میانجیگری كنید.
بهترین تنبیه من در این مورد؟ «امروز تا آخر شب اجازه ندارید با هم بازی كنید.» و به آنها اجازه نمی‌دهم هیچ كاری با هم داشته باشند و حتی با هم حرف بزنند. بدین ترتیب، آنها دلشان برای هم تنگ می شود - البته به آن اعتراف نمی‌كنند- و وقتی اجازه می‌دهم دوباره با هم بازی كنند، به وضوح از این امر خوشحال می‌شوند.

روزهای زوج و فرد

این روش در مورد كودكان كوچكتر بسیار مؤثر است و تا سالهای نوجوانی نیز كاربرد خوبی خواهد داشت. در یك تعطیلات خانوادگی، پدرم این استراتژی را در مورد دو خواهر كوچكتر من كه آن موقع 9 و 11 ساله بودند، به كار برد. روز تولد یكی از خواهرانم فرد و خواهر دیگرم زوج بود. از ان روز به بعد، هر یك از خواهرانم در «روزشان» اجازه داشت برنامه تلویزیونی دلخواهش را تماشا و زمین بازی و یا هر اسباب‌بازی را كه دوست دارد، انتخاب كند. هرگاه تصمیمی باید اتخاذ می‌شد، فرزندی كه« روز » ش بود، این تصمیم را می‌گرفت. من این روش را در مورد فرزندان خودم اندكی تغییر دادم. آنها عادت كرده بودند به نفری كه امروز «‌روز» ش بود حسادت كنند. پس آن فرد علاوه برآنكه آن روز اجازه داشت تفریح مورد علاقه‌اش را انتخاب كند، باید سخت‌ترین كارِ خانه را هم انجام می‌داد: معمولاً شستن ظرفهای شام!

خنده بر هر درد بی‌درمان دواست

كودكان با اختلاف سنی كم، معمولاً از یكدیگر خسته می‌شوند بخصوص اگر هوا نامساعد باشد و آنها مدتی به نوعی در منزل با هم محبوس بوده باشند. این شرایط می‌تواند باعث بروز انواع حسادت شود؛ از جمله: «همیشه اجازه می‌دهی او هر كاری دلش خواست انجام دهد.» و یا «چرا مت می‌تواند اول با رایانه بازی كند؟». یك بار كه جر و بحث و درگیری به جایی رسید كه از قدرت تحمل من فراتر رفت، و به دو بچه بزرگترم گفتم بروند بیرون و زیر باران دعوا كنند. آنها نگاه تحقیر‌آمیزی به من انداختند، ولی با وظیفه‌شناسی به حرفم گوش دادند و بیرون رفتند. بیرون اتاق و زیر باران ماجرا با دویدن و خنده و آب‌پاشی بر یكدیگر پایان یافت. آنها كثیف و گِلی به داخل خانه برگشتند ولی دیگر دعوا نمی‌كردندو وقتی یكی‌شان برای هر دو شیر كاكائوی داغ درست كرد، آن دیگری بازی دو‌نفره‌ای ترتیب داد تا با هم سرگرم شوند - شگفت‌انگیز است، نه؟!

علایق غیر مشترك

هیچ الزامی به همیشه باهم بودن فرزندان یك خانواده وجود ندارد. سعی كنید علایق متفاوت فرزندانتان را پرورش و منحصر به فرد بودنشان را ارتقاع دهید.كار مشكلی است، بخصوص زمانی كه كودكان بسیار خردسالند- اما سعی كنید با هر یك از آنها برنامه‌های متفاوتی داشته باشید- مثلاً یكی را در پختن كیك برای یك شام ویژه شركت دهید و با دیگری نقاشیهایی بكشید و به عنوان زیر بشقابی مورد استفاده قرار دهید. با این روش، علایق فردی هر كودك را خواهید شناخت و برآن اساس آنها را پرورش خواهید داد.

كارگروهی

درست است كه یادگیری فردی انجام كارها اهمیت زیادی دارد، ولی دقت داشته باشید كه همزمان، كودكان انجام كارهای دسته‌جمعی را نیز فراگیرند. در حالی كه در اوج جنگ و جدل با یكدیگرند، وادارشان كنید اتاقی را با هم تمیز و یا برگهای باغچه را جمع‌آوری نمایند. فرزندان یك خانواده باید زندگی با هم را یاد بگیرند و آموزش كار گروهی می‌تواند خانواده‌ شما را حتی وقتی بچه‌ها بزرگ می‌شوند و خانه پدر و مادر را برای تشكیل زندگی جدید ترك می‌كنند، به هم نزدیك نگه دارد.

زمانی برای خانواده

كارها را به عنوان یك خانواده، با هم و به طورمشترك انجام دهید. عادت دادن كودكان به انجام كارهای فردی ساده است - یكی با رفتن به منزل دوستش و آن دیگری با بازی فوتبال- اما، ما به عنوان یك خانواده دریافته‌ایم بهترین لحظاتمان در خانواده، با تقویت روابط خواهر و برادرها در یك اردو یا سفر و یا حتی در خانه اتفاق می‌افتد. برای مثال، برای تولد هر یك از افراد خانواده رسم خانوادگی ویژه‌ای داریم- همگی به نوبت نقاط قوّت و آن چیزی را كه در فرد مورد نظر می‌پسندیم و دوست داریم، شرح می‌دهیم البته، نمی‌توان فقط گفت: «من مجموعه‌های فشرده (CD) او را دوست دارم،» بلكه من آنها را به كاوش در عمق خاطرات خوششان از یكدیگر و بازگویی آنها وادار می‌كنم.

مسائل كوچك را نادیده بگیرید

بر خلاف عقیده بعضی از متخصصان، همه مسائل امور كوچكی نیستند. اما دعوا به خاطر اسباب‌بازی، تلویزیون، بازی و یا شام در منزل ما پذیرفته شده نیست. اگر فرزندانم دعوا به خاطر یك اسباب‌بازی را شروع كنند، برایشان توضیح می‌دهم كه یا همین الان تمامش می‌كنند و یا من آن اسباب‌بازی را دور می‌اندازم. با گفتن این عبارت كه «یك دقیقه وقت دارید تصمیم بگیرید» از آنها دور می‌شوم. با این روش، اغلب اوقات اسباب‌بازی فراموش و یك بازی دیگر شروع می‌شود. با وجود این، در مواردی كه جنگ و دعوا ادامه می‌یابد، اسباب‌بازی را از ایشان می‌گیرم و «آن را دور می‌اندازم.» (معمولاً آن را روی طبقه ی بالای كمد اتاق خودم می‌گذارم- بخصوص اگر اسباب‌بازی گرانی باشد!). بچه‌ها باید بدانند شما با آنها شوخی ندارید و صرفاً به خاطر برقراری صلح و آرامش با آنها كنار نخواهید آمد و تسلیم نخواهید شد. قیافه آنها هنگام گرفتن اسباب‌بازی مورد منازعه از دستشان، معمولاً نشان دهنده كافی بودن تنبیه برای آنها- و راستش را بخواهید برای شما قدری خنده‌آور است!

گوش به زنگ مسائل بزرگ باشید

شما باید از چگونگی رفتار فرزندانتان با یكدیگر آگاه باشید از نظر من، رقابت در خانه تا حدود طبیعی مجاز است. می‌دانم كه فرزندانم همیشه و در همه موارد با یكدیگر موافق نیستند و رفتار خوبی با یكدیگر ندارند. ولی وقتی به یكدیگر بد و بیراه می‌گویند و یا توهینی می‌كنند، قضیه را تحمل نمی‌كنم. اگر كودكی نسبت به دیگری بد دهنی می‌كند و فحش می‌دهد، وارد عمل شوید. من معمولاً كودكان را به كناری می‌كشم و از كودك خطاكار می‌پرسم كه آیا تا كنون كسی با او این طور حرف زده است. دقیق باشید، چون ممكن است بلافاصله وارد دعوای « او گفت، من گفتم» بشوید. در این صورت، از آنها می پرسم آیا هرگز آن طور و با آن كلمه‌ها با آنها صحبت كرده‌ام و هنگامی كه جواب «نه» می‌دهند، از آنها می‌خواهم دلیل آن را توضیح دهند. همچنین از طرف خاطی می‌خواهم احساس خود را هنگامی كه با او این طور صحبت می‌شود، برایم شرح دهد. این روش برای بچه‌های كوچكتر بسیار خوب جواب می‌دهد، ولی با بزرگتر شدن كودكان، واكنشهای گستاخانه آنها بیشتر می‌شود تا جایی كه مجبور می‌شوند واكنش و برخورد خشن‌تری نشان دهند (مثل سلب بعضی امتیازها و یا در خانه نگهداشتن آنها و ...)
منبع مقاله :
كندی، میشل(1392)؛ حسادت، برگردان: زهرا جعفری، مشهد: به نشر انتشارات آستان قدس رضوی، چاپ دوم.